علی جووونمعلی جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره
مامان مرضیهمامان مرضیه، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره
زندگی مشترکمون زندگی مشترکمون ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره
بابا حسنبابا حسن، تا این لحظه: 35 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

با تو مادر شدم ..پسرم

روز مادر و یازده ماهگی ات

1394/2/9 14:57
نویسنده : مامان مرضیه
1,414 بازدید
اشتراک گذاری

روز مادر که ما به سمت کیش رفته بودیم اما خوب یک روز قبلش هدیه هامو دریافت کرده بودم ..

اینم عکس هدیه های بابایی و اونم دایی جونه که سه تایی رفتع بودیم کافه تریا تو ایل گلی

 

 

 

یازده ماهگی ات مبارک پسرم...قربونت بشم که هر روز بزرگتر میشی...

 

 هشت اردیبهشت دندون سوم و چهارمت رو در آوردی ..و واقعا شلوغ شدی...از همون روزم کامل سینه خیز میری البته آروم و در حد یک متر و اینکه خیلی خیلی شلوغ شدی.و 13 اردیبهشتم خودت از وسایل میگیری و کامل بلند میشی.عزیزم دوستت دریم خیلی زیاد.همچین جیغ میکشی که نگو آخه همش میخوای باهات بازی کنیم ..

راستی خیلی خوب کلمه ی الله اکبر رو میگی و کاملا میری به یجده و ا ای منو در میادی و هی مهر و جانماز رو بر میداری...اینم عکسش

راستی 12 اردیبهشت روز پدر هم بر پدر عزیزم و پدر شوهرم و همسر عزیزم مبارک باد..واسه بابام  پارچه ی شلواری و واسه پدر شوهرم ساعت مچی و منم واسه حسن عزیزم  چند هدیه ناقابل از طرف  خودم و علی گرفتم.اینم عکسش که اولی از طرف خودم و دومی از طرف علی

 

بقیه عکسها در ادامه ی مطلب

سوار شدنت و روندن ماشین امیر علی پسر خاله ات که باعث شد واسه تولدت پیشاپیش ماشین شارژی بخریم

من و شما تو این عکس رفتیم بیرون و بعضی اداهات

غذا خوردنت تو 8 اردیبهشت سر ناهار خونه ی مامان سارا و اینم نقاشیهامون 9 اردیبهشت

اینم از شلوغی هات ..ببین کجاها رفتی آخه

اینم عکسهات تو یه جمعه ی اردیبهشتی تو بار توی ایل گلی تبریز

تولد پسرخاله ات متین تو 10 اردیبهشت

اینم از دختر شدنت و اینکه وقتی تو ماشین هستیم داشبورد رو باز میکنی و همه چیرو میریزی زمین و گاهی پاهاتو میکنی تو داشبورد

اینم اولین حلوایی که تو عمرم پختم واسه بیست و سومین سالگرد مامان جون بابا و تو قبرستان پخش کردیم..خدا رحمتت کنه مامان جون

 

 

 

یک روز خوب تو باغمون تو عجب شیر

 

علی داخل قوطی اسپیکرها

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)