علی جووونمعلی جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
مامان مرضیهمامان مرضیه، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
زندگی مشترکمون زندگی مشترکمون ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
بابا حسنبابا حسن، تا این لحظه: 35 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

با تو مادر شدم ..پسرم

دلتنگی هام و تنهایی هام..

1392/10/11 18:33
نویسنده : مامان مرضیه
324 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  به پسر گلم ..سبحانم الان که دارم اینا رو مینویسم اشک از چشمام جاری شده آخه بدجور دلتنگتم پسرم...نمیدونی چقدر تنهام ..جز خدا هیچ کسی رو ندارم ...دوست دارم زمان به سرعت بگذره تا من بتونم تو فرشته ی کوجولومو بغل کنم ...بهت شیر بدم و نوازشت کنم..3.gif   

پسرم الان تو داری تو دل مامان لگد میزنی و من از این حرکات لذت میبرم ..نفس مامان اگه یکروز حرکت نکنی من میمیرم...اگه چند دقیقه منو تنها بزاری سکته میکنم چون عاشق اینم که تورو تو وجود خودم حس کنم..500.gif

سبحانم ای همه ی وجودم ..ای پاره ی تنم ..هرگز فکرنمیکردم  حس مادری به این زیبایی باشد...عزیزم نمیدونم اینهمه مدت چطور بی تو بودن رو تحمل کردم اما حالا تورو با هیچ چیزی عوض نمیکنم..پسرم خیلی تنهام..بابا که همش مشغول کار کردنه تا واسه اومدن تو گل پسر خودشو آماده کنه و خانواده هامونن هرکدوم مشغول کاری اند و من موندم و تنهایی و بی کسی....فقط یاد خدا و تو و بابات بهم جون میده..

تو این هوای برفی و6.gif زمستونی که تبریز یخبندونه снеговикاصلا نمیشه بیرون رفت..از بس میشینم خونه که حوصله ام سر میره..پسرم من و تو هر روز خونه تنهاییم ...گاهی گریه ام میگیره از این همه تنهایی اما چاره ندارم..پسرم هر روز به اومدنت فکر میکنم..تو تنها کسی هستی که من و بابایی داریم..تو همه ی وجود مایی..بیا و منو از تنهایی در بیار..فدایت بشوم عشقم ...الان که دارم اینا رو مینویسم بابایی بعد از خوردن ناهار خوابیده و من باز تنهام...سبحانم کی میشه بیای ...قربونت بشم من..امروز یک ژانویه هست و کریسمسه...خوش بحال اونایی که الان عیدشون هست ..

 

 

 

 

اگه عید نوروز ما هم برسه دیگه اونموقع هم هوا کمی بهتر میشه و هم به اومدنت نزدیکتر میشیم...میدونی هیچ چی بهم خوش نمیگذره...فرشته ی کوچولوم تویی...

هنوز باید تا ١٢ بهمن صبر کنیم تا بتونیم دوباره تورو تو سونوگرافی ببینیم..پسرم دلتنگتم و واسه اومدنت ثانیه شماری میکنم..گاهی واقعا زل میزنم به ثانیه شمار ساعت و میگم یک ثانیه نزدیکتر شدم به اومدن پسرم اونقدر میشمرم که یهو میبینم یکساعت گذشته و من هنوز ثانیه هارو میشمارم...شکلک ها انتظاربهترین هارم برات آرزو میکنم..هر روز کلی واست دعا و قرآن میخونم.....سبحانم بیا که ما منتظریم...پسرم هر روز میرم جلوی آینه و به شکمم نگاه میکنم اما هنوز جلو نیامده ..zwanger61.gif

یعنی اصلا جلو نیومده..آخه ما خونوادگی تا ماه آخر شکممون در نمیاد اما من میخوام  کمی معلوم بشه که منم دارم مامان میشم همه با دیدن شکمم بفهمند که پسرم تو راهه و منم لیاقت مادر شدن رو دارم..سبحانم بیصبرانه منتظرتیمbaby02.gif

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)