علی جووونمعلی جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
مامان مرضیهمامان مرضیه، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
زندگی مشترکمون زندگی مشترکمون ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
بابا حسنبابا حسن، تا این لحظه: 35 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

با تو مادر شدم ..پسرم

خاطرات و دلتنگی هایم به تو پسرم

1392/12/27 19:38
نویسنده : مامان مرضیه
709 بازدید
اشتراک گذاری

سلام..پسر گلم خوبی؟؟ زبانکده محصل

عشقم♥علی کوچولوی من..tumblr_inline_mg17npxaUg1qdlkygشیر مرد من..گل پسر بابا و مامان خیلی دوستت دارم و عاشقتم و بیصبرانه منتظرم تا بغلت کنم..فردا 28اسفند سی و یک هفته تمام میشی.و وارد هفته ی سی و دوم میشی انشالله..از ته دل دعا میکنم که سالم و سلامت باشی و به وقتش به دنیا بیای..و من در آغوش بگیرمت و بهت شیر بدم..آخ که منتظر اون لحظه هام و ثانیه شماری میکنم..گل پسرم، تاج سرم، قند عسلم هر روز که تو دلم تکون میخوری انگار کل دنیا رو بهم میدن...امروز صبح اونقدر ورجه وورجه میکردی که نگو و بابا جونتم رفته بود بیرون دنبال کارهاش..منم به بابات پیام میدادم و میگفتم علی کوچولو داره فوتبال بازی میکنه تو دلم و باباتم میگفت میدونم چرا اونطوری بی قراری میکنه.23.gifصبرکن بیام تا بگم..خلاصه وقتی بابات اومد دیدم واسه گوشیم که سامسونگ اس تری هستش یک کاور عروسکی قشنگ خریده و بعدش در یک نایلون رو باز کرد

و از توش یکدونه خربزه در آورد و دو تا میوه ی به و آخر سر تو یک نایلون دیگه چاقاله بادام خریده بود که بهم داد و من جیغ زدن و خیلی خوشحال شدم. آخه الان سه ماه بود هوس کرده بودم اما چون فصل زمستان از این چیزا پیدا نمیشه واسه همین بابات سفارش کرده بود از شیراز فرستاده بودند..از شیراز فرستادن به ما که تو تبریزیم..عزیزم کلی خوشحال شدم و شروع کردم به خوردن چقاله بادام ها.همچین میخوردم که نگو..تو هم کیف میکردی.

بابات گفت واسه همين پسرمون بیقرار بود ها..ای قربون پسر شکموم بشم..علی جوووووونم من و بابات عاشقتیم و هر کاری میکنیم تا تو راحت و شاد وسلامت باشی..بابات که از صبح تاشب کار میکنه و هی میخواد منو خوشحال کنه.البته گاهی بدجور ناراحت میکنه..منم که فعلا تو استراحتم و این مطالبم با گوشیم واست نوشتم.آخه نمیتونم پشت لب تاپ بشینم.

 

 

راستی پسرم من و بابایی دیروز رفتیم از سنگفرش ولیعصر واست یک بلوز خریدیم واسه عیدیت که عکسشو برات تو ادامه مطلب میزارم.راستی پسرم من و بابایی گاهی میریم بیرون و فرچیپس و ذرت مکزیکی میخوریم.خیلی میچسبه..

 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

 

تو هم خوش بحالت میشه..علی جونم امشب شب چهارشنبه سوری هست و طبق رسم هر سال بدجور ترقه بازی و آتیش بازی هست..اما من و بابات واسه سلامتی تو و اینکه از سر وصدا نترسی میشینیم خونه..پسرم از استراحت خسته شدم اما بخاطر تو تحمل میکنم.پسرم تا الان 123 تا آمپول و سرم بهم وصل کردن.

شکلکهای جالب و
متنوع آروین

 

هر روز آمپول زیرجلدی میزنم به بازوهام و رانهام و کلی قرص میخورم.راستی نفسم گاهی میریم و به وسایل سیسمونی نگاه میکنیم و قند تو دلمون آب میشه که ای خدا کی ما هم میخریم..انشالله بزودی و بعد از عید یواش یواش میخریم.پسرم چهارشنبه سوری ات مبارک..هزاران آرزو برات دارم گلم..راستی هر ماه اعمال مخصوصشو از کتاب ریحانه بهشتی انجام میدم و کلی برات قرآن و تسبیح میخونم

 و یک عالمه نذر واست کردیم..بعدا لیست نذر هامونو برات میزارم..

پسرم ني ني شكلكخیلی خیلی عاشقتم.نمیدونی الان 46 روزه تو استراحت مطلق هستم.

شکلکهای جالب و متنوع آروین

 

 

و دارم خفه میشم و دلم وایه خونمون تنگ شده.انشالله بعد از عید میرم خونمون.راستی باید از مامان سارا و بابا حسین تشکر کنیم آخه کلی بهشون زحمت دادیم..از زندگیشون موندن بیچاره ها..اما فقط بخاطر وجود ناز توست که دارن این کارهارو میکنن..پسرم خیلی کارها و آرزوها واست دارم.خدا نگه دار تمام نی نی ها باشه و نگه دار و حامی تو هم باشه..totalgifs.com woopies gif gif 014.gif.

علی منی تووووووووو...بوووووووووووش 

 

 

راستی امروز تولد خاله فاطمه است که تولدشم تیریک میگم...عزیزم تولدت مبارکني ني شكلك

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

باباحسن
27 اسفند 92 18:02
سلام مرضیه جون عشقم قربون احساساتت بشم من فدای تک تک انگشتات بشم که مطالبو مینویسی خیلی دوست دارم و وقتی متن هارو میخونم و میبینم پر از احساسن از زندگی لذت میبرم خستگی کارها از جسمم بیرون میره و نفس عمیقی میکشم میگم خدایا شکرت سلام علی جونم کوچولوی بابایی من عاشق ورجه ورجه کردناتم وقتی میبینم تو شکم مامانی تکون میخوری از خود بیخود میشم تو شادی غرق میشم بابایی خیلی دوست دارم و حاضرم برای خوشحالی و خوشبختی توو مامانی هرکاری کنم هردوتونو دوست دارمو میبوسمتون
نفیسه
27 اسفند 92 23:10
سلام بانو از سیسمونیت عکس نمیزاری یکم دیگه تحمل کنی تموم میشه یه سلامتی
مينا مامان اميرعلي
28 اسفند 92 11:41
سلام عزيزم......خوشحالم حالت بهتر شده...ايشالله سال خوبي داشته باشيد و ني ني گلت هم به سلامتي بدنيا بياد
مامان مهیلا
29 اسفند 92 1:01
مامان مهیلا
29 اسفند 92 16:59
عیدتان مبارک
مامان عرفان
1 فروردین 93 12:41
عزیزم. مبارکه لباس علی جون. نوش جونت چغاله بادوم و طالبی و پیتزا. اما سعی کن تنقلات و چیپس نخوری. نمکش برات مضره. من کلا غذای بی نمک می خورم برای همین اصلا توی صورتم و بدنم ورم ندارم. تازه شکمم هم کوچیکه چون عرفان سرش بالا و سمت راستمه و پاهاش پایین و منتهای سمت چپمه. برای همین پهلوهام پر شده و شکمم خمره نشده و بقیه فکر می کنن که حدودا 6 ماهه هستم در حالیکه 4 عید 8 تمام میشه و 9 شروع میشه
خاله علی جون ...
2 فروردین 93 18:55
بهـ بهـ خواهر گلم ... گل کاشتی -_^ علیـ جونمـ نفسـ خالهـ ... نمیدونیـ چقدر منتظر اومدنتـ هستیمـ ^_^ نی نی کوچولو امیدوارمـ سالمـ و سلامتـ بهـ دنیا بیایـ وباهمـ بریمـ چانــو بخوریمـ -_^ اینـ بابا مامانتم کهـ روزیـ 100000000 بار قربونـ صدقتـ میرنـ پدر مارو در آوردنـ -_^ هیهیهیهی ^_^ قرررررررررررربونتــ برم عزیزمـ موچ موچ
ایـلـیــــا جـون
6 فروردین 93 16:34
ای جان این سری خیلی نی نی ها با هم به دنیا میان امیدوارم زایمان بی خطری داشته باشی عزیزم