خاطرات و دلتنگی هایم به تو پسرم
سلام..پسر گلم خوبی؟؟
عشقم♥علی کوچولوی من..شیر مرد من..گل پسر بابا و مامان خیلی دوستت دارم و عاشقتم و بیصبرانه منتظرم تا بغلت کنم..فردا 28اسفند سی و یک هفته تمام میشی.و وارد هفته ی سی و دوم میشی انشالله..از ته دل دعا میکنم که سالم و سلامت باشی و به وقتش به دنیا بیای..و من در آغوش بگیرمت و بهت شیر بدم..آخ که منتظر اون لحظه هام و ثانیه شماری میکنم..گل پسرم، تاج سرم، قند عسلم هر روز که تو دلم تکون میخوری انگار کل دنیا رو بهم میدن...امروز صبح اونقدر ورجه وورجه میکردی که نگو و بابا جونتم رفته بود بیرون دنبال کارهاش..منم به بابات پیام میدادم و میگفتم علی کوچولو داره فوتبال بازی میکنه تو دلم و باباتم میگفت میدونم چرا اونطوری بی قراری میکنه.صبرکن بیام تا بگم..خلاصه وقتی بابات اومد دیدم واسه گوشیم که سامسونگ اس تری هستش یک کاور عروسکی قشنگ خریده و بعدش در یک نایلون رو باز کرد
و از توش یکدونه خربزه در آورد و دو تا میوه ی به و آخر سر تو یک نایلون دیگه چاقاله بادام خریده بود که بهم داد و من جیغ زدن و خیلی خوشحال شدم. آخه الان سه ماه بود هوس کرده بودم اما چون فصل زمستان از این چیزا پیدا نمیشه واسه همین بابات سفارش کرده بود از شیراز فرستاده بودند..از شیراز فرستادن به ما که تو تبریزیم..عزیزم کلی خوشحال شدم و شروع کردم به خوردن چقاله بادام ها.همچین میخوردم که نگو..تو هم کیف میکردی.
بابات گفت واسه همين پسرمون بیقرار بود ها..ای قربون پسر شکموم بشم..علی جوووووونم من و بابات عاشقتیم و هر کاری میکنیم تا تو راحت و شاد وسلامت باشی..بابات که از صبح تاشب کار میکنه و هی میخواد منو خوشحال کنه.البته گاهی بدجور ناراحت میکنه..منم که فعلا تو استراحتم و این مطالبم با گوشیم واست نوشتم.آخه نمیتونم پشت لب تاپ بشینم.
راستی پسرم من و بابایی دیروز رفتیم از سنگفرش ولیعصر واست یک بلوز خریدیم واسه عیدیت که عکسشو برات تو ادامه مطلب میزارم.راستی پسرم من و بابایی گاهی میریم بیرون و فرچیپس و ذرت مکزیکی میخوریم.خیلی میچسبه..
تو هم خوش بحالت میشه..علی جونم امشب شب چهارشنبه سوری هست و طبق رسم هر سال بدجور ترقه بازی و آتیش بازی هست..اما من و بابات واسه سلامتی تو و اینکه از سر وصدا نترسی میشینیم خونه..پسرم از استراحت خسته شدم اما بخاطر تو تحمل میکنم.پسرم تا الان 123 تا آمپول و سرم بهم وصل کردن.
هر روز آمپول زیرجلدی میزنم به بازوهام و رانهام و کلی قرص میخورم.راستی نفسم گاهی میریم و به وسایل سیسمونی نگاه میکنیم و قند تو دلمون آب میشه که ای خدا کی ما هم میخریم..انشالله بزودی و بعد از عید یواش یواش میخریم.پسرم چهارشنبه سوری ات مبارک..هزاران آرزو برات دارم گلم..راستی هر ماه اعمال مخصوصشو از کتاب ریحانه بهشتی انجام میدم و کلی برات قرآن و تسبیح میخونم
و یک عالمه نذر واست کردیم..بعدا لیست نذر هامونو برات میزارم..
پسرم خیلی خیلی عاشقتم.نمیدونی الان 46 روزه تو استراحت مطلق هستم.
و دارم خفه میشم و دلم وایه خونمون تنگ شده.انشالله بعد از عید میرم خونمون.راستی باید از مامان سارا و بابا حسین تشکر کنیم آخه کلی بهشون زحمت دادیم..از زندگیشون موندن بیچاره ها..اما فقط بخاطر وجود ناز توست که دارن این کارهارو میکنن..پسرم خیلی کارها و آرزوها واست دارم.خدا نگه دار تمام نی نی ها باشه و نگه دار و حامی تو هم باشه...
علی منی تووووووووو...بوووووووووووش
راستی امروز تولد خاله فاطمه است که تولدشم تیریک میگم...عزیزم تولدت مبارک