روز مادر و نگرانی هام
سلام. پسرم امروز میخوام باهات درد و دل کنم.پسرم خیلی دلم گرفته.بدجور ناراحتم.دلم از خیلی ها پره..نمیدونم چه گناهی کردم که باید اینهمه عذاب بکشم.
پسرم نمیدونم چرا روز جمعه و شنبه کمی حرکتت کم شد و من نگران شدم و بلافاصله به دکتر زنگ زدم و ایشونم گفتند که زود بیا وقت سونوگرافی ات را بکشم جلو ..البته بعد از صحبت با دکتر شما شروع کردی به حرکت کردن اما واسه اطمینان من بردم تاریخ سونوگرافی ات را عوض کرد.واسه شنبه 30 فروردین نوشت اما من چون واسه 31از سونوگرافی دی وقت داشتم واسه همین منتظر شدم تا یکشنبه بشه.بعدش یکشنبه با بابایی رفتیم سونوگرافی که بعد از 3ساعت انتظار نوبت ما شد و رفتیم دکتر قوامی سونوگرافی کرد و گفت همه چی نرماله حتی آب بچه زیاد شده و شده 16که عالیه اما یک دور بند نافت پیچیده دور گردنت
و وزنتم معمولیه 2250گرم و البته هفته ات را خیلی کوچیک نشون داد35 هفته. که با زمان lmp من دقیقا 9روز کوچیکتر نشان داد.کمی نگران و ناراحت شدم.زود جواب رو بردیم دکترم و به ایشونم نشون دادم و دکتر گفت که خوبه بد نیست چون تو مشکل خون رسانی به جنین رو داشتی واسه همین وزنش زیاد بالا نیامده.اما باید بخاطر وزن گیری جنین تا هفته 40صبر کرد واسه همین گفت تا آخر اردیبهشت صبر میکنیم و بعدش اگه خواستی سزارين میکنم اما من گفتم طبیعی. .ایشونم گفتند باشه اما بخاطر بند ناف بهتره سزارین شی..و گفتند وقتتو از 17 ام بکش جلو وبنداز15ام.خلاصه از اونجا رفتیم خونه ی مامانمم و بعد رفتیم شام رو یک کبابی تو خیابان ابوریحان.میدونی بخاطر تو هی گوشت میخورم که انشالله وزنت بره بالا عشقم..علی جوووووونم.
.پسرم خیلی دوست دارم.
خوب حالا بریم سر قضیه روز زن ..بابات فکر میکرد روز زن روز شنبه هست واسه همین از تو نت واسم پیام آماده کرده بود بفرسته که خودش زمان داده بود تا ساعت 11بیاد تو گوشیم.منم که از همه جا بی خبر میخواستم گوشیمو سایلنت کنم اما بابات نمیذاشت.بالاخره ساعت 11شد و دیدم چند تا پیام بهم اومد که چندتاش از طرف بابات بود که روز زن رو تبریک گفته بود و چند تاشم از طرف تو گل پسر فرستاده بود که روز مادر رو بهم تبریک بگه.خیلی خوشحال شدم . دلم لرزید.دلم هوای تو گل پسر رو کرد.پسر نازم و شوهر گلم عاشقتونم...
بابایی یک نامه هم نوشته بود و گذاشته بود تو یخچال که من وقتی میرم یخجال رو باز میکنم سوپرایز شم که الکی بابا گفت من تشنه ام و منم رفتم واسش از یخچال وسایل آوردم اما چون با عجله آوردم نامه اش رو ندیدم.واسه همین بابات بهم خندید و گفت خیلی خنگیا..و منم گفتم چرا؟ گفت برو دوباره یخچال رو باز کن و وقتی من رفتم بالاخره نامه را پیدا کردم.و با خوندنش گریم گرفت.خیلی احساساتی شدم.رفتم و بابایی رو بغل کردم.آخ فدای بابایی بشم.
راستی روز یکشنبه هم واسه مامان سارا سکه پارسیان خریدیم و بهش تبریک گفتیم..
مادر عزیزتر از جانم روزت مبارک.امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی. بابت تمام زحماتت ازت ممنونم.و منو ببخش بخاطر تمام بدرفتاری هام و اذیت هام.مادرم عاشقتم. .دستان پر مهرت را میبوسم..
پسرم مامان بابات به رحمت خدا رفته..وقتی بابایی سه سالش بود فوت شده..خدا رحمتش کنه و من از اینجا روز مادر رو بهش تبریک میگم.روحش شاد
خوب حالا از امروز که دوشنبه هست بهت بگم پسرم.نمیدونم چرا بدجور دلم گرفته بود.سر صبحی کلی گریه کردم و از همه حالم بهم میخورد.. آخه میدونی پسرم از رفتار خیلی ها ناراحتم مخصوصا چند نفر..البته نمیخوام بگم کیا..اما یکیش واقعاً دلمو چتد بار شکسته با حرفاش.آخه مثلا من وقتی از مشکلاتم بهش میگم بجای دلداری دادن بهم میگه من بدتر از تو ام.نمیدونم چرا همش میخواد خودشو با من مقایسه کنه..از دستش حرصم گرفته.ای کاش من حاملگیم مثل خیلی ها بدون ویار و بدون اون بلاها میشد تا منم پز میدادم چون سالم بودن پز داره نه مریضی وتنهایی.اما اون یکنفر همیشه میخواد خودشو بدبخت نشون بده و بگه من از هر لحاظ چه شوهر و خانواده شوهر و از لحاظ مالی و سختی کشیدن بدتر از همه ام.میترسم خدا یکروز ازش قهرش بگیره..خدا میدونه من وقتی از دردام و غصه هام میگم همچین میزنه تو ذوقم که نگو.اما نمیدونه همه بهش میخندن چون واقعیت نداره گلم..بعضی ها خیلی ناشکر هستند و نمیدونم چرا هر روز یک دروغ تازه سر هم میکنن.امیدوارم کمی بزرگ شن و توبه کنن.
راستی پسرم من از صمیم قلب آرزو میکنم تو طبیعی و به وقتش بدنیا بیای چون طبیعی درسته خیلی درد داره اما یک هزارم سزارین عوارض و اذیت نداره.حالا هرکی نمیخواد قبول نکنه.اما اگه آخر سر خدای نکرده مجبور شم برم عمل سزارین و بیفتم تو عذاب باید بگم به هیچکس مربوط نیست.
آخه بعضی ها خیلی با طبیعی اومدن بچه شون پز دادن و خودشونو شیرزن خطاب کردن.پسرم از خدا میخوام اونجور آدم ها که نمیفهمن خدا کمک کرده تا بتونن طبیعی زایمان کن و هر کسی نمیتونه طبیعی زایمان کنه رو به روزی بیندازه که بچه های بعدیشون سزارین بشه تا اونوقت نتونن کسی رو مسخره کنند و بدونن که سزارین آدمو ناقص میکنه.پسرم انشالله خدا بهم کمک کنه تو رو طبیعی بیارم..اما اگه نشه هم مهم نیست بخاطر تو تحمل میکنم.پسرم عشقم ♥ علی کوچولوی من نمیدونی چقدر دلتنگتم تا بغلت کنم و ببوسمت و بهت شیر بدم تا آروم شم..انشالله این چند هفته هم زود بگذره. ..
بووووووووش پسرم..
راستی عکسهای اتاقتم گذاشتم...یکیشو اینجا میزارم و بقیه را تو ادامه مطلب هستش.
اینم عکس سونوگرافیت