بدون عنوان
سلام. علی جوووووونم. آقا کوچولوی من. .. پسرم..وقتی واست آواز میخونم بهت میگم:
به زبان ترکی: پسر ناز نازیم..پسر دوز دوزیم..
جیران بالام دی الله..بیردانام دی الله..ناردانام دی الله..جانیم دی الله...شیرین بالام دی الله ..باشیوا دولانام..اولرم اگر آغلاسان ها...مامان سن قربان..
به زبان فارسی: علی کوچولو کوچول موچولو...
علی کوچولو صورتش مثل هلو...
علی نفسم این روزها خیلی دلم میگیره..همش میخوام گریه کنم.هی فکر می کنم میخوان تورو ازم بگیرن..من میخوام تو فقط مال من باشی..و البته خیلی هم این روزها تنها میمونم و خسته میشم.شما شبها نمیخوابی..اونقدر نشسته و ایستاده بغلت میکنم که همونجوری خوابم میگیره..حتی تو حالت نشسته که میخوابم خواب هم میبینم.عاشقتم پسرم. پنج شنبه رفته بودیم لاله پارک واسه خرید و گشت و گذار که بابایی بغلت کرده بود ...
اما جمعه رفتیم ایل گلی که کالسکه ات را هم برده بودیم.کریرت رو به کالسکه ات وصل کردیم و تو رو گذاشتیم توش که خوشحال و شاد بودی کلی گشتیم و عکس گرفتیم.ناهار هم رفتیم بیرون و تا عصر گشتیم.خلاصه کلی خوش گذاشت..
پسرم شما همه ی زندگی من و بابایی هستی. عاشقتیم . فقط سعی کن بیشتر بخوابی و آروم باشی و دستتو نکنی تو دهنت آخه اینکارو میکنی و بالا میاری...راستی چند تا عکاسی رفتم تا ازت عکس بگیرم اما مدلهاش خوب نبودند واسه همین بازم دارم میگردم یک عکاس خوب پیدا کنم.ولی چند تا عکس هم خودم گرفتم ازت..
راستی پسرم هفته ی پیش سه شنبه 3 تیر عروسی پسرعمه ام بود من بخاطر شما فقط 45 دقیقه رفتم تالار اونم توی دورترین مکان تالار نشستم تا سر و صدا اذیتت نکنه..
پسرم 2 تیر بود که من مریض شده بودم و همون روز دوبار رفتم دکتر و 2 تا سرم و چند تا آمپول بهم زدند..خیلی بدنم کوفته بود بزور بغلت میکردم و شیر میدادم..قربونت بشم عزیزم..اما مامان سارا مثل همیشه اومد خونمون و کمکم کرد و شبم رفتیم خونه ی اونا و کمی بهتر شدم و فرداش که عروسی بود رفتیم عروسی..
خدا سایه ی پدر و مادرمو طولانی کنه بالاسرمون...
راستی دوشب پیش نمیخوابیدی..نصف شب با بابایی بردیمت حموم که کلی خسته شدی و بالاخره خوابیدی..