علی جووونمعلی جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
مامان مرضیهمامان مرضیه، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
زندگی مشترکمون زندگی مشترکمون ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
بابا حسنبابا حسن، تا این لحظه: 35 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

با تو مادر شدم ..پسرم

این روزها

1393/6/7 22:35
نویسنده : مامان مرضیه
654 بازدید
اشتراک گذاری

سلام. .امروز صد روزه شدی پسرم مبارک باشه...

این هفته من و خاله اکرم روز چهارشنبه 5 شهریور رفتیم کنسرت مازیار فلاحی که عالی بود.و شما با بابایی بیرون مونده بودید .این اولین بار بود که دوساعت ازت دور بودم...بین خودمون بمونه. .تو کنسرت چندبار از دوریت گریه کردم..عاشقتم. ..تو هم با بابایی رفته بودی ایل گلی و خلوت کرده بودید.بابایی میگفت پی پی هم کردی و بابایی تمیزت کرده بود..قربونت بشم..

روز سه شنبه 4 مرداد هم بابایی ما رو برد ناهار بیرون و از دیروزش گفته بود که با یکی از دوستاش قراره ما رو ببره بیرون واسه ناهار...که هرچی میگفتم کیه؟ نمیگفت کیه..اما من حدس میزدم یا با بابای مهیلا جووون قرار گذاشته یا با بابای هنانه جون...

که بالاخره سه شنبه شد و رفتیم سر قرار و دیدیم بله... بابایی با بابای مهیلا جووون قرار گذاشته. ..خیلی خیلی خوشحال شدم.رفتیم ناهار.رستوران سنتی ولیعصر تو جاده سردرود...

عصر همون روز با مامان سارا و علی کوچولو و من رفتیم روضه خونه ی مهیلا جووون. .مهیلا جووون واسه علی کادو خریده بود.دستش درد نکنه..

پنجشنبه هم حنابندان دختر عموی من بود .رفتیم و ورود به مجلس سر و صدا همانا و گریه و جیغ و دادت همانا. .بزور سکتت کردم و یکساعت نشستم.امروز صبح هم صبحانه رفتیم ایل گلی و کلی خوش گذشت. .و عصر هم با مامان سارا و خاله ها رفتیم بیرون..بابایی هم با بابای مهیلا جووون رفته استادیون و بعدشم میره حنابندون دخترعموی من....

ما هم میخواییم بریم بعد شام خونمون...من و تو...عاشقتم. ..بووووووووش.

راستی دیروز که گذاشتمت تو روروک ماشالله خودت تونستی یواش یواش برونی..اولش کمی تعجب کردی اما بعد سرت گرم آهنگهای روروک شد.البته خودت ماشالله میتونی دکمه های آهنگهارو بزنی و چرخونک هاشو بچرخونی...

قربون پسرباهوشم بشم

 

اینم عکسهات....

عکس تو و مهیلا جون تو رستوران

 

 

 

بقیه ی عکسها تو ادامه ی مطلب

ببین چطوری داری به مهیلا نگاه میکنی

عکست امروز صبح تو ایل گلی...ببین چه حال میکردی

عکست امروز صبح تو روروئک

عکست وقتی که تو بغلم خوابیدی

عکست تو اتاقت..

اینم عکس کنسرت....

 

پسندها (2)

نظرات (9)

مامان مهنا
8 شهریور 93 2:32
همیشه به تفریح پسر خوشتیپ
مامان هادی
8 شهریور 93 7:01
سلام مامان علی.خوبین؟انشالا که همیشه به گردش عزیزم.امیدوارم خوش بگذره بهتون.شاید من کوچیکتر از اونی باشم که بخوام نظر بدم ولی الان علی کوچولو که خیلی هم دوسش دارم استخوناش نرمه و نمیتونه تو روروئک بشینه .انشالا یکم که بزرگتر شد همه جای خونه رو به هم میریزه و انقدر این طرف واون طرف میره که میای پست میزاری علی کوچولو خسته شدم بازم معذرت که دخالت کردم
ترنم
8 شهریور 93 9:19
ماشاله علی جون چه بزرگ شده خدا نگهش داره همیشه خوش باشین
مامان بهراد
8 شهریور 93 14:17
سلام عزیزم خدا نگه داره برات این گل پسری خوشتیپ رو .انشلا همیشه سالم و سر حال باشی .
♥ مامان مهیلا ♥
8 شهریور 93 15:01
سلام مرضیه جون خوبی؟علی جون خوبه؟ 100روزگیش مبارک خوش گذشت کنسرت؟ بوووووووس
رضوان
8 شهریور 93 15:51
وای وای چه پسر خوشتیپی ماشا... چه عالی که کنسرت رفتید...همیشه شاد باشید
مامان رهام
8 شهریور 93 16:46
سلام به علی کوچولو ومامانش 100 روزه شدنت مبارک کوچولو. انشالاه همیشه تو شادی و گردش و خوشی باشید. ازطرف من فسقلی رو ببوس
ایـلـیـا جون
8 شهریور 93 19:23
سلام عزیزم ، 100 روزگیت مبارک علی جون امیدوارم همیشه با مامان و بابایی خوش باشی گل پسری
مامان الیار
10 شهریور 93 0:10
100 روزگیت مبارک عسلم. مامانی برای علی جون اسپند دود کن ماشالله خیلی خوب رشد کرده.قبونشششششش