خدایا کمکم کن
پسرم علی الان تو خوابی و بابایی هم سرش گرم وایبر و فیس بوک و تانگو است..بزور خوابوندمت.پسرم حالم بده مثل هرشب الانم اشکم در اومده.از دست زمونه ...از دست این زندگی..از هیچ چی شانس نیاوردم.اون از طرف بابایی که ...
اینم از خود بابایی که ...
اینم از تو گل پسر که بازم الان دو روزه شیرمو نمیخوری...با هزار مصیبت بهت شیر میدم.یا تو ماشین یا با باز کردن آهنگ و کلی ادا در آوردن شیر میخوری...همش نق میزنی.شبها خوب نمیخوابی و روزها هم که اصلا نمیخوابی..همش میخوای بغلم باشی.دیگه کم میارم.سرفه هات شدید شده و بازم امروز بردمت دکتر و اون فقط یک شربت داد و واسه شیر نخوردنت هم گفت حوصله کن...
پسرم چرا اونجوری میکنی...یعنی منو دوست نداری؟؟
منی که واست روزی هزار بار میمیرم..
اشکام داره میریزه.این روزها بابایی همش مشغول کاره و منو اصلا نمی بینه.
کل تنم درد میکنه..خیلی تنهام.فقط دلخوشی ام بازی با تو بود که بازم تو ازم گرفتی..ماه پیش بیست روز نخوردی و وزنتم خوب نیومد بالا و چند روز بود خوب شیر میخوردی.الانم بازم شروع کردی به نخوردن..
دیروز رفتم یک شیشه شیر مارک نابی خیلی گرون پنحاه هزار تومان خریدم.تا بلکه اونو بخوری اما نخوردی.کلی شیشه های گرون قیمت و عالی خریدم اما نمیگیری.
بدجور داغونم..التماست میکنم شیرمو بخوری مامان...دارم میمیرم از خستگی و ناراحتی...
الهی قربونت بشم. .جون مامانی بخور. خدایا بدادم برس..کمکم کن..
خدایا بابایی رو هم کاری کن منو ببینه ...با درایت و مهربون باشه...
وای پسرم الان ده دقیقه بود بزور خوابوندمت که الان داری بیدار میشی..خدا بدادم برسه..
پسرم عشقم...عاشقتم. .بووووووووش
لطفاً خوب شوووووو.برامون دعا کنید