علی جووونمعلی جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
مامان مرضیهمامان مرضیه، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
زندگی مشترکمون زندگی مشترکمون ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
بابا حسنبابا حسن، تا این لحظه: 35 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

با تو مادر شدم ..پسرم

خدایا کمکم کن

1393/6/11 23:06
نویسنده : مامان مرضیه
530 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم علی الان تو خوابی و بابایی هم سرش گرم وایبر و فیس بوک و تانگو است..بزور خوابوندمت.پسرم حالم بده مثل هرشب الانم اشکم در اومده.از دست زمونه ...از دست این زندگی..از هیچ چی شانس نیاوردم.اون از طرف بابایی که ...

اینم از خود بابایی که ...

اینم از تو گل پسر که بازم الان دو روزه شیرمو نمیخوری...با هزار مصیبت بهت شیر میدم.یا تو ماشین یا با باز کردن آهنگ و کلی ادا در آوردن شیر میخوری...همش نق میزنی.شبها خوب نمیخوابی و روزها هم که اصلا نمیخوابی..همش میخوای بغلم باشی.دیگه کم میارم.سرفه هات شدید شده و بازم امروز بردمت دکتر و اون فقط یک شربت داد و واسه شیر نخوردنت هم گفت حوصله کن...

پسرم چرا اونجوری میکنی...یعنی منو دوست نداری؟؟

منی که واست روزی هزار بار میمیرم..

اشکام داره میریزه.این روزها بابایی همش مشغول کاره و منو اصلا نمی بینه.

کل تنم درد میکنه..خیلی تنهام.فقط دلخوشی ام بازی با تو بود که بازم تو ازم گرفتی..ماه پیش بیست روز نخوردی و وزنتم خوب نیومد بالا و چند روز بود خوب شیر میخوردی.الانم بازم شروع کردی به نخوردن..

دیروز رفتم یک شیشه شیر مارک نابی خیلی گرون پنحاه هزار تومان خریدم.تا بلکه اونو بخوری اما نخوردی.کلی شیشه های گرون قیمت و عالی خریدم اما نمیگیری.

بدجور داغونم..التماست میکنم شیرمو بخوری مامان...دارم میمیرم از خستگی و ناراحتی...

الهی قربونت بشم. .جون مامانی بخور. خدایا بدادم برس..کمکم کن..

خدایا بابایی رو هم کاری کن منو ببینه ...با درایت و مهربون باشه...

وای پسرم الان ده دقیقه بود بزور خوابوندمت که الان داری بیدار میشی..خدا بدادم برسه..

پسرم عشقم...عاشقتم. .بووووووووش

لطفاً خوب شوووووو.برامون دعا کنید

پسندها (2)

نظرات (14)

مامان نی نی کوچولو
11 شهریور 93 23:57
نگران نباش عزیزم فقط و فقط توکلت به خدا باشه همین.همه ی مشکلاتت درست میشه.راستی ببین بهت چی میگم یخورده نوک سینه هاتو شیرین کن،یه عسلی ،مربایی چیزی بهش بزن بلکه از شیرینیش خوشش بیاد بخوره.من هم میخوام این یکی سینه ام را که طاها نمیخوره بکنم ببینم میخوره یا نه.البته من هم اینو دیر فهمیدم.خیلی ها انجام دادن میگن اثر میکنه خوبه.حالا تو هم امتحان کن ببین میخوره.عزیزم در مورد شو شو جونت هم نگران نباش.آخه تا کی بلکنی باآخره برمیگرده طرف خودت.دیروزود داره ولی سوخت و سوز نداره.همه ی مردها همینجوری هستنند.الان بدن من هر طرفش یه صدا میده.اصلا نمیتونم خوب بشینم زانوهام خیلی درد میکنه.ولی کو ناز کش.به خدا از صبح که بلند میشم مثل چی کار میکنم.هرروز کارهای تکراری..... حرف زیاده عزیزم فقط و فقط اینو میتونم بهت بگم تو زندگی بیخیالی طی کن.الان انقدر که همه چیو به خودم گرفتم اعصابم خراب شده.دیگه بیخیال شدم.یه بار به خودم اومدم.. دیگه چیکار کنیم خانمی قوانین زندگی اینجوریه ما هم باید وظیفه مونو انجام بدیم.الکی بهشت زیر پای مادران نیست خواهر جونم..فقط خدا خودش بهمون صبر بده و بتونیم بچه هامون خوب بار بیاریم. این کاررا حتما امتحان کن و نتیجه اش را بهم بگو...
مهسا
12 شهریور 93 1:28
سلام مرضیه جون خودتو ناراحت نکن همه مردا همینن بعضی اوقات بی تفاوت بعضی اوقات توپ محبت می شن... خدا علی جونو برات نگه داره. نگران اونم نشو عزیزم بچه است دیگه همه جوره اشک مادرو در میاره
مامان الیار
12 شهریور 93 10:36
سلام گلم. خودت رو ناراحت نکن. همه ی بچه ها اینطورین الیار من هم خوب شیر منو نمی خوره. ولی من رابط سینه خریدم. عین سر شیشه شیره می ذاری رو سینه بچه فکر می کنه شیشه شیره با اون می خوره. بعضی موقع ها هم می فهمه شیطون. ولی از هیچ چی بهتره
ترنم
12 شهریور 93 13:12
سلام عزیزم خدا بهت توانایی و قوت بده مادر شدن که آسون نیست عزیزم بچه من چون صبح ها من سر کارم شیر خشک میخوره بعد از ظهر هم که میخوام شیرمو بهش بدم نمیدونی عین آدم بزرگها باهام میجنگه بخدا وقتی با دست حولم میده عقب با خودم فکر میکنم شاید وقعا میفهمه و این کارو میکنه آخر سر هم بعد از کلی بدبختی همون شیر خشکو بهش میدیم من که دیگه عقب نشینی کردم و شیر خشک رو بهش میدیم در مورد شوهرتم سعی کن بیشتر بهش برسی آخه شاید شما الان مشغول بچه ای اونم اینجوری خودشو سرگرم میکنه چون حواست بهش نیست شوهرا از بچه ها بدترن باید بیشتر از بچه ها بهشون رسیدگی کرد
رضوان
12 شهریور 93 15:25
گلم شیر نخوردن علی بخاطر سرفه هاشه.البته رادین هم از ۴ماهگی دیگه تو بیداری شیر نخورد.فقط تو خواب میخورد.تا ۶ماهگی که غذا خورده شد. اقایونم همشون مثل همن.الن منم دقیقا ۴ساله احساس تنهایی میکنم.از وقتی باردار شدم.دیگه شوهرم اون ادم سابق نیود و تا حالا هم نشده
مامان بهراد
12 شهریور 93 21:24
سلام مرضیه جون خوبی خانمی . چرا اینقدر ناراحت . افسردگی بعد از زایمان طبیعیه یکم بی خیال باش مردا انتظار دارن مثل بچه ها همش تر و خشک بشن و بهشون محبت بشه ولی نمی دونن که زنها بیشتر به محبت نیاز دارن اصلا ناراحت نباش چون رو شیرت اثر میزاره . اگه علی جون شیرت رو نمی خوره حتما بهش شیر خشک بده که گرسنه نمونه حداقل وزن بگیره . نگران نباش عزیزم علی جون رو ببوس .
♥ مامان مهیلا ♥
12 شهریور 93 23:11
سلام مرضیه جون نگران نباش توکلت فقط به خدا باشه خوب میشه مردا بعضی وقتا اینجوری میشن شوهر من هم گاهی اینجوری میشه منم اون وقت محلش نمیزارم بعد خودش میاد ازم معذرت میخواد حسن آقا مرد خوبیه انشالله خوب میشه از طرف من علی رو ببوس
مامان خانمی
15 شهریور 93 17:03
سلام دوست جونم خدا پسر کوچواوتو برات حفظ کنه منم دعا میکنم که گل پسری شکمو بشه و شیرتو بخوره
مامان بهار
16 شهریور 93 12:40
سلام عزیزم ...من گه گاهی به وبت میام و پستاتو میخونم ولی خواننده ی خاموش بودم .امروز دیدم از شیرنخوردن علی جان ناراحت بودی ..خانمی بچه ها از 3 تا 6 ماه کلا این حالتی میشن و بنا به بازیگوشی ای که پیدا میکنن شیر نمیخوان بخورن تو شیرتو ازش دریغ نکن حتی اگه فقط شده تو خواب هم بهش بدی بده تا شیرت خشک و کم نشه.اگه از نظر وزنی افت کرده شیرخشک هم امتحان کن .من دخترم تو 3 ماهگی شیرمو دیگه نخورد اولش عزای دنیا گرفتم که بچم شیر نمیخوه ولی چاره چه بود ...گریه هام دردی دوا نمیکرد با تجویز دکترش شیرخشک بهش دادیم .زیاد غصه ی این مسایلو نخور گلم ..مادر شدن یعنی تحمل این جور مسال نو شاد باش با انرزی باش به خودت برس ...این بهتری کاره یه مامان و زن پر انرزی باش و زیاد غصه به دلت راه نده گلم
ایـلـیـا جون
17 شهریور 93 16:55
مرضیه جون غصه نخور ، ایشالله علی جون هم هر چی زودتر خوب میشه و شیرتو میخوره ، خدا همیشه یار و یاورته عزیزم فقط توکل کن به خدا
مامانی
18 شهریور 93 17:31
سلام عزیزم نبینم غصه بخوری! نگران گل پسرت نباش، انشالله خیلی خیلی زود شیر خوردنش خوب می شه و خیالت راحت می شه.
♥پرنیان♥مامان متین
19 شهریور 93 19:34
سلام دوست جونم..میدونم خیلی سخته اما... امیدوارم نی نی گلت شیرشو خوب بخوره و زودی تپل و مپل شه و ایشالا این روزات زودی بگذره و یادت که از این روزا اومد ب گریه هات لبخند بزنی که ای کاش انقد خودتو اذیت نکرده بودی و همه چیو سپرده بودی ب خود خدا.... بازم برات ارزوی بهترینهارو دارم گلم
مينا مامان اميرعلي
22 شهریور 93 10:00
مامان علي سلام اميرعلي از 3ماه و 28 روزگيش غلط ميخوره ولي همه بچه ها مثل هم نيستن با چندروز تفاوت شروع به كاراي مشتركشون ميكنن
مامان مهنا
24 شهریور 93 0:11
سلان عزیزم من و تو دردمون یکیه ولی بایدصبرکنیم دختر من وزن که اضافه نکرد هیچ وزنش کمم شد