علی جووونمعلی جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
مامان مرضیهمامان مرضیه، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
زندگی مشترکمون زندگی مشترکمون ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
بابا حسنبابا حسن، تا این لحظه: 35 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

با تو مادر شدم ..پسرم

شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا ( س )

شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا (س) بر همه مسلمین و مخصوصاً پسر گلم تسلیت باد..             علی جوووووونم امروز که 14فروردین روز وفات خانم فاطمه بود رفتیم امام زاده ای که تو مقبره الشعرا هست..رفتیم نماز خوندیم و زیارت کردیم و قران خوندیم.راستی مزار 400تا شاعر اونجاست و مهمترینش استاد شهریار بزرگ و شمس تبریزی..صائب تبریزی..و ....هستش..   اینم عکس استاد شهریار           پسرم از اونجا واست کتاب خریدم .کتاب آموزش نماز ...از الان کلی کتاب خریدم تا دانشمند بشی...عاشقتم پسرم.. 13فروردینم که سیزده بدر بود بخاطر تو گل پسر من و بابایی و خو...
14 فروردين 1393

سونوگرافی های پسرم از 12 بهمن تا 9 فروردین

سلام ..گل پسرم این سونوگرافی مال ٩ فروردین هستش و چون اینجا خبر خوبی از سلامتیت بهم دادند رو میزارم در ضمن تو عکس این سونوگرافیت از قیافه ات هم یه عکسی گرفته که همون عکس تکی که بالاست قیافه ات هست البته زیاد معلوم نیست چون سرتو کردی لای دیواره ی رحمم و جفتت...فدات شم که باهام قایم یاشک بازی میکنی...بقیه سونوگرافیاتم تو ادامه ی مطلب میزارم ..بوووووس           این ماله ١٢بهمن هستش که نگرانیم از این روز شروع شد..سونوگرافی دی رفته بودم.         این ماله ١٩بهمن هستش..سونوگرافی یاسمین           اینا هم ماله بیمارستانه... ...
10 فروردين 1393

خریدن سیسمونی گل پسرم

سلام.سلام صد تا سلام به پسر گلم..قند عسلم. نور چشمم هستی ام...وجودم.. از عمق وجودم و با صدای بلند داد میزنم علی پسرم عاشقتم..بی تو یعنی مرگ..بی تو اصلا وجود نداره...تو هدیه ی خدایی به ما و خدا تا من و پدرت هستیم هدیه اش رو پس نمیگیره.خدا خیلی مهربونه.پسرم سالها بعد که بزرگ شدی و معنی این مطالبو فهمیدی اونموقع هست که میفهمی من و بابایی چقدر واسه اومدنت لحظه شماری می کنیم و چقدر دوستت داریم و واست زحمت میکشیم.انشاالله وقتی پدر شدی اونوقت میفهمی بابات چه حسی بهت داره و از همسر گلتم میپرسی که مادر شدن چه لذت و سختی هایی داره..بیجا نیست که میگن بهشت زیر پای مادران است...     پسرم خیلی حرفها هست که میخوام بهت بز...
9 فروردين 1393

سومین سونوگرافیت ۱۳۹۲/۹/۲۹

اتفاقها تا سومین سونوگرافیت..٩٢/٩/٢٨     عزیزم ....هر روز واسه من و بابایی قد یک سال میگذره ...خانم دکتر واسه ۲۷ آذر نوشته سونوگرافی اما من و بابا طاقت دوریتو نداریم و میخواییم زود بزرگ شی و بیای پیشمون ..عزیزم ویارم خیلی خیلی زیادتر شده ..هفته های ۱۲ تا ۱۷ رو به سختی گذروندم ..گاهی خود بخ خود گریه میکردم ..گاهی دلم میگرفت..گاهی مثل دیوونه ها ساعت ها باهات حرف میزد..و اینکه از قبل بارداری از روی کتاب ریحانه ی بهشتی اعمال قبل بارداری و بارداری رو انجام میدم..واسه هر ماه چیزهای متفاوتی نوشته...گلم خیلی مشتاق روز سونوگرافیت بودیم... همه ی خاله هات و دایی و عموت و فامیلها مشتاق اومدنتن و اینکه بدونن جنسیت تو چیه که دایی و عموت و ...
29 آذر 1392