عروسی پسرعموی بابات و تولد خاله اکرم...
سلام ..پسر گلم خوبی؟؟؟ هر روز از رو شکمم نوازشت میکنم .نازت میکنم ..قربون صدقه ات میرم ...بابایی هم همینطور روزی هزار بار باهات حرف میزنیم ..دورت میگردیم.. تموم زندگیمون شدی...تو هر پیامی که بابایی بهم میزنه و من به اون میزنم حتما اسم توی گل پسر هم توش هست...آخ مامان قربونت بشه..امروز کمی تنبل شدی..آخه از صبح خوابی..و هر از گاهی یه لگد بهم زدی...الهی قربون اون قد و بالات بشم من... حالا بریم سر عروسی پسر عموی بابایی... عزیزم روز جمعه 27 دی سال 1392 دعوت بودیم به عقد و عروسی که تو عجب شیر که زادگاه پدر بزرگ پدریته ...عروسی ...
نویسنده :
مامان مرضیه
13:58